سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 انتظار

سوء تفاهم بزرگ تاریخ ...

چهارشنبه 97 مرداد 17 ساعت 11:51 عصر

سوء تفاهم بزرگ تاریخ ...

داستان همه ما انسان­ها همچون داستان زیبای پینوکیو است که از عروسکی چوبی که توسط پدر ژپتو خلق شده بود، تبدیل به آدم شد ولی زمانی که عروسک چوبی بود، خودش نمی­دانست چه سرانجام زیبایی در انتظار اوست. در واقع پینوکیو پس از اتفاقات گوناگون و تلخ و شیرینی که برایش رخ داد و پس از تجربه همه جذابیت­های ظاهری و فریب­های دنیا، تبدیل به آدم شد. انسان نیز پس از چشم گشودن در این دنیا، بر اساس فطرت خداجوی خود که خالق او در وجودش به ودیعه گذاشته است، به دنبال رسیدن به اصل و ریشه خود می­گردد. که این رسیدن به اصل آدمیت یا به عبارت دیگر تحقق کامل آدمیت در وجود انسان، همان ظهور زیبایی است که منظور خداوند از خلقت این عالَم می­باشد و با ظهور این زیبایی، انسان به آرامش درونی، رضایت خاطر، لذت واقعی، خوشبختی عمیق – یا هر اسمی که بر آن می­توان گذاشت- می­رسد.

این بحث بیش از آن که اعتقادی باشد، یک مسئله روانشناسی است. جستجوی آدمیت، یکی از مشخصات ذاتی هر انسانی است و انسان گریزی از جستجوی آدمیت ندارد. ولی از بدو تولد و قدم گذاشتن در این دنیا، خبر از گمشده خود ندارد و شاید هم نمی­داند که اصلاً گمشده­ای دارد. بر اساس آیه 6 سوره انشقاق – یا أیها الانسان إنّکَ کادحٌ الی رَبّک کَدحاً فملاقیه- انسان تلاش کننده­ای است به سوی پروردگار خود، همراه با رنج و سختی، تا اینکه بالاخره پروردگار خود را ملاقات می­کند. پس همه انسان­ها، چه مومن و چه کافر، در تلاشند تا گمشده حقیقی خود را که همان ملاقات با پروردگار است، پیدا کنند. و هیچ چیز در این عالَم جز گمشده حقیقی، آنها را آرام نمی­کند.

یکی گمشده خود را در علم و دانش و کشف قوانین علمی این عالَم جستجو می­کند. همچون ارشمیدس که با یافتن قانون شناوری، خوشحال شده و فریاد زد «یافتم! یافتم!». یکی در مال و ثروت، یکی در غذای لذیذ، یکی در لذت­های جنسی، یکی در شهرت، یکی در مقام و منسب، و به همین ترتیب هر کسی گمشده خود را در چیزی جستجو می­کند. اصلاً دلیل اینکه انسان­ها خصوصاً جوان­های این روزگار، به دنبال مدل­های مو و مُدهای لباس و موسیقی­های غنایی و غیرغنایی گوناگونی هستند و هر از گاهی به شکلی و صورتی در شهر ظاهر می­شوند و به ترانه­ای خو می­کنند و به معشوقی دل می­بندند، همین یافتن گمشده­ای است که نمی­دانند چیست. سوء تفاهم بزرگ تاریخ این است که تصور می­شود مومن به دنبال ملاقات با خدا می­گردد و کافر به دنبال غیر خداست.

 

ماییم که گه نهان و گه پیداییم                                     گه مومن و گه یهود و گه ترساییم

تا این دل ما قالب هر دل گردد                                        هر روز به صورتی برون می­آییم

مولوی

لذا همه رفت و آمدها و بالا و پایین شدن­هایی که در موقعیت­ها و جایگاه­ها و روابط اجتماعی انسان­ها مشاهده می­شود، همان جستجوی معشوق با چشم و گوش بسته است. در واقع عشق به معشوق ازلی، ولوله­ای در این عالَم بر پا کرده است. ولی خاصیت این دنیا این است که انسان را به خود و لذت­های ظاهری خود مشغول می­کند. همانطور که پینوکیو پس از جدا شدن از پدر ژپتو، در کشمکش میان فرشته مهربان از یک طرف، و گربه و روباه مکار از طرف دیگر، قرار داشت و لذت­های سطحی و ظاهری این دنیا او را فریب می­داد، انسان نیز دائماً و لحظه به لحظه در این کشمکش قرار دارد. در میان این غوغای برپا شده و غبار برخاسته از آن، حضرت حق گاهی نشانه­ای از نشانه­های خود را به انسان­ها می­نماید و پیامبری به سوی او می­فرستد تا تذکر و یادآوری برای او باشد و او گمشده واقعی خود را بشناسد و آن را انکار نکند و عمر گرانمایه خود را صرف اهداف سطحی و زودگذر که لذت واقعی آدم بودن را به او نمی­چشانَد، نکند.

آن شعری که شاعری می­گوید، اثری که نقاش خلق می­کند، جوانمردی و غیرتی که پهلوان بروز می­دهد، دستگیری از نیازمندی که یک ثروتمند می­کند، عبادت و راز و نیازی که یک عبد انجام می­دهد، همه و همه از جمله نشانه­های آدمیت و خلق زیبایی است که اراده خداوند در این عالَم به ظهور می­رساند و همین امور است که آرامش واقعی را به انسان می­چشانَد، همانند ستون­های یک ساختمان به هنگام زلزله. هنگام زلزله انسان­ها از تلاطم و اضطراب و آشفتگی، به ستون­های ساختمان پناه می­برند و آرام می­گیرند. ستون­ها از آن جهت که ریشه در زمین داشته و زمین بی­نهایت باثبات است، مایه آرام و قرار هستند. امور نیکوی این عالم هم چون از سرچشمه بی­نهایت نشأت می­گیرند، مایه آرام و قرار و سکون انسان در تلاطم و آشفتگی دنیایی هستند. همانند یک گٌل که برای رشد روزانه نیاز به آب و خاک و نور خورشید دارد. اگر نور خورشید را از گٌل بگیرند، آن گٌل به اشتباه به سراغ نور لامپ حرکت خواهد کرد. انسان هم دائماً و لحظه به لحظه نیاز به تقویت روح خود با لذت­های واقعی دارد تا به اشتباه به سمت لذت­های کاذب نرود.

اگر ثروت ثروتمند به او لذت داده بود، دیگر نیازی به دستگیری از نیازمندان نداشت. اگر قدرت و زور بازوی پهلوان به او آرامش داده بود، هیچ­گاه در مقابل حریف ضعیف­تر، جوانمردی نمی­کرد. اگر علم عالِم به او رضایت خاطر داده بود، هرگز فروتنی از خود بروز نمی­داد. به  عنوان مثال، هنگام یاد کردن از حاتم طائی، هیچ وقت از ثروت فراوان او تعریف نمی­شود، بلکه بخشندگی او تمجید می­شود. یا به هنگام تجلیل از پوریای ولی، جوانمردی او در مقابل حریف ضعیف­تر انسان را به وجد می­آورد نه زور بازوی او. به عبارت دیگر، اثر نیکویی که امثال این بزرگان در تاریخ خلق کرده­اند، چون به بی­نهایت وصل است، تا ابدیت در یادها باقی است.

اگر انسان را به حال خود واگذارند، بر اساس فطرت خداجوی خود، به دنبال خَلق زیبایی و آرامش حقیقی حرکت خواهد کرد. ولی صد حیف که سرگرمی­های دنیا او را رها نکرده و اتفاقاً با این فریب که می­خواهند او را به لذت و شادی برسانند، به سراغش می­آیند. همانند پینوکیو که توسط کاروانی به شهربازیی برده شد که در آنجا همه چیز آزاد بود و هیچ قید و بند و قانونی وجود نداشت و هر بازی که دلشان می­خواست می­کردند، انسان هم با انبوهی از سرگرمی­ها محاصره شده است که مجال تفکر و سیر و سلوک را از او گرفته­اند.

پینوکیو پس از فراغت از شهربازی، تبدیل به الاغی شد که با آدم شدن که استعداد بالقوه او بود، بسیار فاصله داشت. متأسفانه در جامعه کنونی ما هم با هدف ارشاد انسان­ها، یک سرگرمی غیر شرعی را از او می­گیرند و سرگرمی دیگری به او می­دهند تا او شاد زندگی کند. غافل از اینکه خود آن هم حجابی می­شود تا انسان به آرامش حقیقی و لذت واقعی زندگی دست پیدا نکند. و این امر باعث سرخوردگی او شده و بر حُزن و اندوه او خواهد افزود. «ما را به خیر تو امیدی نیست، شر مَرسان!». این حُزن و اندوه از روز ازل که انسان از وطن اصلی خود جدا شد، در وجود او باقی مانده است و جز با بازگشت به وطن اصلی و اتصال به مبدأ بی­منتهای خود، رفع نشده و انسان به شادی حقیقی نخواهد رسید.

از نیستان تا مرا ببریده­اند                          از نفیرم مرد و زن نالیده­اند

شاهد ما بر این مدعا این است که شرایط فعلی جامعه ما از لحاظ تعداد خواننده، موسیقی و کنسرت، از لحاظ تنوع پوشش و مدل مو و چهره، از لحاظ تنوع غذا، از لحاظ انواع ورزش­ها و تفریح­های جدید، از لحاظ برنامه­های تلویزیونی سرگرم­کننده و به ظاهر شاد، از لحاظ انواع مدل­های خودروهای شخصی و لوازم مدرن زندگی، نسبت به سال­های پیشین بهره بیشتری دارد، ولی نه تنها انسان­ها واقعاً شادتر و آرام­تر نشده­اند بلکه از خاطرات و صمیمیت­ها و دوستی­های گذشته، به عنوان خوشی­های ماندگار یاد می­کنند.

پینوکیو سرانجام، پشیمان از اینکه عمر گرانمایه خود را در شهربازی صرف کرده و حاصلی جز الاغ شدن برای او نداشت، تصمیم گرفت به خانه و نزد پدر ژپتو بازگردد. او پس از پشت سر گذاشتن رنج و سختی و رها شدن از شکم تاریک نهنگ، در نهایت آدم شد. و خود او هم از سرانجام زیبایی که پیدا کرده بود، بسیار لذت برد. انسان هم تنها با بازگشت به اصل خود و ملاقات با خالق خود و ظهور همه استعدادهای خدادادی خود، و البته به مدد و دستگیری یار دلسوز همیشه همراه خود – یعنی امام زمان (ع) به عنوان الگو و اسوه – به آن سرنوشت زیبایی که منتظر اوست خواهد رسید. و آنجاست که همگان از این زیبایی، اوج لذت حقیقی را خواهند برد و آرامش واقعی و قلبی را تجربه خواهند کرد.[1]  إن­شاءلله...



[1] لازم به ذکر است داستان پینوکیو در عین زیبایی یک نقطه تاریک دارد و آن هم نجات پدر ژپتو به عنوان خالق پینوکیو از شکم نهنگ توسط پینوکیو به عنوان مخلوق است، که پرداختن به آن مجالی دیگر می­طلبد.


نوشته شده توسط :

نظرات دیگران [ نظر]


از کجا آمده­ ام؟ آمدنم بهر چه بود؟

چهارشنبه 97 مرداد 17 ساعت 11:32 عصر

از کجا آمده­ ام؟ آمدنم بهر چه بود؟

این سوال که «ما انسان­ها و این عالَم برای چه خلق شده­ایم و ماهیت آدم و عالَم چیست؟» در طول تاریخ ذهن انسان­های زیادی را به خود مشغول کرده است. گروه­های مختلفی از انسان­ها سعی کرده­اند به این سوال پاسخ مناسب دهند. از جمله دانشمندان، فلاسفه و عرفا. ظاهراً در این میان عرفا به زبان عرفان پاسخ کامل­تر و زیباتری برای این سوال پیدا کرده­اند.

«این عالَم تجلّی وجود حق تعالی است برای اظهار زیبایی خود»

همانند یک دختر زیبارو که تمایل دارد زیبایی خود را به نمایش بگذارد تا همه مردان  از زیبایی او لذت برند. در میان حیوانات نیز مشاهده می­شود که حیوانات ماده با رفتار و حرکاتی به دنبال جلب توجه و جذب حیوانات نر هستند. البته این مثال­ها جهت نزدیک شدن ذهن به مسئله موردنظر است، وگرنه ذات اقدس خداوند، بزرگتر از آن است که ذهن ما توانایی درک و احاطه بر آن را داشته باشد.  اصلاً همین عظمت وجود خداوند و دست­نیافتنی بودن آن است که منجر به خلقت این عالم پَست (نسبت به آن وجود أعلی) شده است. کلمه «دنیا» هم که از ریشه دنی (پَست) مشتق شده است، به این دلیل به عالَم ظاهر اطلاق می­شود.

این تجلی وجود حق تعالی در این عالم غوغایی ب پا کرده است. در واقع پادشاه ازلی عالم، به همه موجودات بار عام داده است، تا همگی از این زیبایی لذت ببرند. از کوچکترین ذره تا بزرگترین آن، همه عالم در عشق محبوب و معشوق خود در گردشند و در این جشن به کاری مشغول. چون به اینجا تعلق نداشته و جملگی در پی وصل شدن به اصل خویش و بازگشت به وطن حقیقی خود هستند.

فرشتگان و جنّیان به کاری که برای آن خلق شده­اند، مشغولند و در واقع قوانین ثابت خداوندی را اجرا می­کنند. زمین شرایط زیست را برای گیاهان و حیوانات و انسان­ها فراهم کرده­ است. خورشید منبع انرژی و گرمابخش و روشنی­بخش زمین و ساکنان آن است. آب­، زندگی را روی زمین به جریان انداخته است. گیاهان و درختان، اکسیژن و غذای لازم را برای حیوانات و انسان­ها تأمین می­کنند. حیوانات، غذا و خدمات دیگری را در اختیار انسان­ گذاشته­اند. و بالاخره انسان به عنوان اشرف مخلوقات و جانشین مقام خداوندی روی زمین، وظیفه سنگینی را بر دوش دارد. در واقع همه مخلوقات دیگر در خدمت و مسخر (در اختیار) انسان هستند تا او وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد. به عبارت دیگر تجلّی وجود حق تعالی به دست انسان به نحو کامل­تر و زیباتری تحقق می­یابد.

زیبایی این امر آنجاست که انسان حق انتخاب دارد و قدرت تشخیص حق و باطل. انسان باید خود با الهام از جانِ جهان یا همان آفریدگار خود، این جهان را به زیباترین شکل بسازد و جلوه­گر زیبایی­های وجود حق تعالی روی زمین باشد. همانطور که مخلوقات دیگرِ خداوند، از شور و حرارت ناشی از خالق خود، در عالَم به حرکت و تکاپو افتاده­اند، انسان نیز اراده خداوند را جهت اظهار این شور و حرارت در وجود خود احساس می­کند. اراده حضرت حق، گاهی به یک شاعر با طبع لطیف الهام می­شود و از زبان او سخن می­گوید. گاهی در وجود یک نقاش غوغایی بر پا می­کند و با دست او یک اثر هنری زیبا خلق می­کند. گاه در دل یک نوازنده ساز جای می­گیرد و یک موسیقی روح­نواز می­آفریند. گاهی در ذهن یک دانشمند، شوری می­اندازد و او را در پی حق می­فرستد تا حقیقت را دریابد و به دیگران بشناساند. گاهی هم در وجود یک پهلوان رخنه می­کند تا خصال نیکوی پهلوانی و جوانمردی را در خود و برای دیگران بروز دهد. و بالاخره در قالب وحی بر انسان پاکی عرضه می­شود و او پیام­آور حضرت حق می­شود برای خلق خدا. تا جاییکه آن انسان پاک و معصوم، می­شود دست و زبان و چشم و گوش حضرت خداوند در این جهان. می­شود رابط و واصل بین خالق و مخلوق. می­شود پیام­بر خدا به سمت خلق خدا و رساننده خلق خدا به خدا. همه این الهاماتی که از طریق اراده خداوند به شاعر، نقاش، نوازنده، پهلوان و پیامبر می­شود، به این جهت است که همه آفریدگان را به جشنی که در دنیا بر پا شده است، دعوت کند تا همگی از این جشن لذت ببرند.

اگر این جشن به مرحله أعلای خود برسد، آن وقت شاهد تکامل کل جهان از جمله انسان­ها در همه ابعاد خواهیم بود. در آن دوران مبارک، هزاران حافظ و مولوی، هزاران فرشچیان، هزاران بتهوون و هزاران پوریای ولی ظهور خواهند کرد، که همگی جلوه­های گوناگون یک کل واحد هستند و آن وجود عزیز و مقدس حق تعالی است. همه در عین کثرت، وحدت دارند.

اما در این میان شیطان یا همان ابلیس لعین، از انسان رهزنی می­کند، تا او به منزل مقصود و شایسته خود نرسد. البته شیطان نیز در دستان قدرت خداوند بوده و در زمین بازی طراحی شده توسط حضرت حق نقش­آفرینی می­کند. به هر حال شیطان وجود دارد و نمی­توان از نقش مهم او غافل شد.

شیطان به تبع ماجرای پیش آمده در روز نخست آفرینش آدم، و قَسمی که خورد مبنی بر گمراه کردن و به هلاکت کشاندن آدم و فرزندان او، همواره مترصد فرصتی بوده است تا مانع شکوفایی استعدادهای انسان شود و به عبارت دیگر او را از لذت بردن از جشن بر پا شده، محروم کند. همانطور که آدم و حوا را به طمع رسیدن به جاودانگی فریب داد، فرزندان آدم را به طمع رسیدن به قدرت جهان و سروری بر عالمیان، فریب داده است.


 

در طول تاریخ همواره شیطان مشغول به رهزنی از انسان بوده و به هر شکلی قصد فریب او را داشته است. اگر انسانی خود را بی­آلایش و غل و غش در اختیار حضرت باریتعالی قرار دهد، اراده حضرت حق نیز از مجرای اعمال و رفتار و گفتار او در این عالم جاری می­شود. حال اگر انسانی چنین نکند، راه نفوذ شیطان را بر خود باز کرده و این اراده شیطان است که از مجرای اعمال و رفتار و گفتار او در این عالم جاری می­گردد. در واقع انسان­ها تنها دو گرینه در اختیار دارند. ولایت الهی و ولایت شیطانی. اگر ولایت الهی را نپذیرد به ناچار باید ولایت شیطانی را بپذیرد.

شیطان گاهی در وجود نمرود نفوذ می­کند و به او قدرتی می­دهد تا بر عالم سروری کند و در عوض شیطان نیز به مقصود دیرین خود که همان گمراهی انسان­ها و محروم کردن آنها از لذت بردن از این آفرینش است­ برسد. گاه بر وجود فرعون مسلط می­شود، تا او ادعای خدایی کند و شیطان هم مقاصد پلید خود را در زمین پیاده کند. و بالاخره گاهی هم با اشرار یهود معامله می­کند و با دادن وعده سروری و آقایی بر جهانیان، اراده خود و آنچه که مطلوب خود است، در میان انسان­ها جاری کند.

این که می­بینیم در طول تاریخ و در کل کره خاکی­، انسان­ها همواره در حال جنگ­ و منازعه و مناقشه بوده­اند، ناشی از عمل شیطان و رهزنی او بوده است. وگرنه انسان­ها ذاتاً و بر اساس فطرت پاک و خداجوی خود بایستی همگی به سمت خداوند حرکت کنند و جلوه­گر جمال و زیبایی خداوند باشند. منتها هنر شیطان این بوده است که به انسان­ها القا کند که وجود خارجی ندارد و یا وجودش تأثیری بر اعمال و رفتار انسان­ها ندارد تا بتواند از خصلت قدرت­طلبی و برتری­جویی انسان­، به نفع اهداف خود استفاده کند. و این خودخواهی و تکبر انسان است که در این عالم تکثر ایجاد کرده و او را از خلق زیبایی­ها محروم.

بنابراین انسان بایستی خود را خالی از هر گونه هوای نفس و خودخواهی، در معرض امواج اراده حضرت حق­تعالی قرار دهد تا تقدیری را که او برای انسان رقم زده و شایسته می­داند، در این عالم محقق شود. به عبارت دیگر انسان چون نی است در دهان معشوق خود. و یا همچون گِل است در دستان خالق خویش. تا آن معشوق زیباروی از پس پرده غیب چه آهنگ زیبایی بنوازد و چه صورت زیبایی بسازد.

 

هان ای تن خاکی سخن از خاک مگو

                                                                            جز قصه آن آینه پاک مگو

از خالق افلاک درونت صفتی­ست

                                                                            جز از صفت خالق افلاک مگو

مولوی


نوشته شده توسط :

نظرات دیگران [ نظر]


حسین زمان (عج)

پنج شنبه 91 آذر 2 ساعت 7:53 عصر

 

حسین زمان (عج)

حسینِ زمان، همان امام عصر (عج) است. او حرکت خود را از مکه به سمت کوفه آغاز کرده است. از صحرای عرفات گذشته و در مسیر کربلاست. هدف او اصلاح مردم و پُر کردن دنیا از عدالت است.

صف­بندی­ها برای روز عاشورا و واقعه کربلا شروع شده است. هوشیار باشیم و از خود بپرسیم در کدام سپاه به سر می­بریم: سپاه حسین (ع) یا سپاه یزید (لعنه الله علیه) ؟

مراقب باشیم تا چون «حُر بن یزید ریاحی» در مقابل امام خود نایستیم و امیدوار باشیم همچون «زُهیر بن قِین» به سپاه امام دعوت شویم.

حسینِ زمان، همان امام عصر (عج) است. او در صحرای کربلا منتظِر یاری ماست.

این است معنای «کلُّ یومٍ عشورا، کلُّ أرضٍ کربلا»


نوشته شده توسط :

نظرات دیگران [ نظر]


بیایید کاری بکنیم!

جمعه 89 بهمن 29 ساعت 9:27 عصر

 

بیایید کاری بکنیم

 

اگر که من و تو، همان کاری را بکنیم که همه می کنند؛ قطعاً، به همان نتیجه ای خواهیم رسید که همه می رسند. از راهکارهای تکراری و همیشگی، هرگز نمی توان به دستاوردهای نو و غیرتکراری رسید:

به هرزه، بی می و معشوق عمر می گذرد

                                    بطالتم بس، از امروز کار خواهم کرد

به یاد چشم تو، خود را خراب خواهم ساخت

                                    بنای عهد قدیم استوار خواهم کرد

                                                                                              (حافظ)

دعای عهد قدیم فقط خواندنی نیست؛ کار کردنی- هم- هست، به کار بردنی - هم- هست.

دعای عهد پیمان نامه ایست که - حتماً- به امضای دو طرف باید برسد؛ وگرنه، نه معنا دارد و نه موجودیت! پیمان شکنی ریشه در نادانی و سست عهدی دارد.

نمی شود ندانست و کاری کرد!

آن که نمی داند چه کند، در واقع دارد کاری نمی کند؛ و ای کاش اصلاً کاری نمی کرد! پیامبر دل­آگاه و دلسوزمان - حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم)- با دلشوره ایی دلسوزانه می گفت: «آن که نادانسته کاری می کند، به جای آنکه کار را درست کند، خراب تر هم خواهد کرد!»

[نهج الفصاحه/سخن شماره 3058]

توبه و تغییر، تنها راه برای کار کردن است.

انقلاب، دیگرگون سازی ست: انقلاب، دیگرگون شدن است. انقلاب، دیگرگون کردن است.

و «خلاقیت»، یعنی اینکه شما کاری بکنید که تا کنون نمی کرده اید؛ و در نتیجه، به دستاوردی نایل شوید که تا کنون در دنیایتان نبوده است.

«انتظار» هم نوعی انقلاب است.

«انتظار» هم نوعی خلاقیت است. از «خلاقیت انتظار» می باید به طور «خلاقانه» بهره گرفت.

وگرنه، همین انتظاری که می توانست بهترین «فرصت» برای «زمین» و «زمان» باشد، به صورت بدترین «تهدید» رخ می تواند نمود!

بیایید کاری بکنیم،

 

و با «مدیریت تهدیدها»، بهترین فرصت های انسان و جهان را، بیافرینیم.

از هر فرصتی که به خوبی استفاده نکنیم؛ باور کنید که خودش به بدترین تهدید، تبدیل خواهد شد.

نمی شود کاری نکرد، و به جایی رسید؛ و شاید «مسئله شناسی» نخستسین کاری باشد که باید کرد. آن کس که مسئله هایش را نمی شناسد، و یا اگر می شناسد، آنها را نمی تواند دسته بندی و اولویت بندی کند، حتماً شکست خواهد خورد! ... اما، آن که مسئله خودش را - مسئله اساسی و حیاتی خودش را- به خوبی شناخته است، به واقع در راه نوآوری و «مهندسی مجدد زندگی» گام نهاده است. «خلاقیت»، دوباره دیدن است؛ و «نوآوری»، دست دادن با آینده یی ست که آمدنی ست!

بیایید کاری بکنیم

 

 


نوشته شده توسط :

نظرات دیگران [ نظر]


معجزات ریاضی قرآن

پنج شنبه 89 شهریور 25 ساعت 3:54 عصر

معجزات ریاضی قرآن

 

براى اولین بار در تاریخ، ما کتابى داریم با اثبات نویسندگى الهى _ ترکیب ریاضى ماوراء انسانى.

بسادگى قابل درک
غیر قابل تقلید

سیستم ریاضى قرآن دو جنبه مهم دارد: (1) انشاء ریاضى، و(2) ساختمان ریاضى قرآن که شامل شماره سوره ها و آیات است. بخاطر این کد ریاضى جامع، کوچگترین تغییر در متن یا ساختمان ترکیبى قرآن، بلافاصله آشکار میشود.

عدد نوزده مخرج مشترک سراسر سیتم ریاضى قرآن است.

جمع کل تعدد تکرار کلمه "خدا" 2698 مرتبه است، یا 142*19. مجموع شماره آیاتى که دارى کلمه "خدا" است، میشود 118123، این عدد هم بر 19 قابل قسمت است، 19*6217 .

1. اولین آیه (1:1)، معروف به "بسم الله، شامل......................19 حرف است.
2. قرآن داراى 114 سوره است که میشود................................19*6 .

3. مجموع آیات در قرآن 6364 است که میشود......................19*234 .
[
6234 آیه شماره گذارى شده است و 112 آیه (بسم الله) شماره گذارى نشده است که میشود 6234] توجه کنید که 6+4+3+6 میشود...........19 .
4. بسم الله 114 مرتبه تکرار شده است، با وجود غیبت مرموز آن در سوره 9 (توبه) (درسوره 27 (نمل) دو بار تکرار شده است ) و 114 = ..................................19*6 .
5. از غیبت بسم الله در سوره 9 تا بسم الله اضافى در سوره 27، دقیقا.......... 19 سوره است.
6. مجموع شماره سوره ها از 9 تا 27 (27+26+......+12+11+10+9) = 342 یا ............19*18.

7. این مجموع (342) همچنین مساوى است با مجموع کلمات بین دو بسم الله سوره 27، و 342 =.................................19*18.
8. اولین آیات معروفى که اول وحى شد(سوره علق) (1-5 :96) شامل ...........19 کلمه است.
9. این اولین وحى 10 کلمه اى، داراى 76 حرف است ..................19*4.

10. سوره 96 که از نظر ترتیب زمانى اولین سوره است، داراى ..........19 آیه است.
11. این اولین سوره از نظر ترتیب زمانى، از آخر قرآن ............... شماره 19
است.
12. سوره 96 شامل 304 حرف عربى است، و 304 میشود............19*16.

13. آخرین سوره فرستاده شده(سوره 110) شامل................19 کلمه است.
14. اولین آیه از آخرین سوره وحى شده (1:110) شامل ........19
حرف است.
15. 14 حرف مختلف عربى، 14 "پاراف قرآنى(حروف مقطعه)" مختلف (مانند ا . ل. م، از 2:1) را تشکیل میدهند که در ابتداى 29 سوره قرار دارند. مجموع این اعداد میشود 14+14+29=57 یا 19*3.

16. مجموع 29 سوره اى که "پارافهاى قرآن" در آنها آمده است میشود:
822=68+50+..........+7+3+2، و 822+14 (14 مجموعه پارافها) میشود 836، یا 19*44.

17. بین اولین سوره پاراف دار(2) و آخرین سوره پاراف دار (68)، 38 سوره بدون پاراف وجود دارد.........................19*38.
18. بین اولین و آخرین سوره هاى پاراف دار...................19 مجموعه پاراف دار و بدون پاراف وجود دارد.
19. 30 عدد مختلف در قرآن تکرار شده است: 1،2،3،4،5،6،7،8،9،10،11،12، 19،20،30،40،50،60،70،80، 99،100،200،300،1000،2000،3000،5000،50000، 100000، مجموع این اعداد میشود 162146، که میشود ......19*8534.


این خلاصه فشرده اى بود از معجزات ساده قرآن مجید

 اطلاعات کامل تر در : http://efarsi.org/


نوشته شده توسط :

نظرات دیگران [ نظر]